تصاویری از عجیب ترین و کهن ترین شناور دنیا در ایران
به گزارش مبصر کلاس، اشتباه نکنید، اینجا خبری از مسابقه قایق سواری در آب های خروشان نیست؛ اصلا قرار نیست اینجا مسابقات ریفتینگ برگزار شود.
به گزارش مبصر کلاس، آدم هایی که روی این وسیله عجیب وغریب در حال عبور از عرض رودخانه هستند، تنها تعدادی از عشایر و روستاییانی هستند که در حاشیه رودخانه کارون و در چهارمحال و بختکمک زندگی می کنند. آنها هر روز برای عبور از این رودخانه خروشان مجبورند خطرات زیادی را به جان بخرند و سوار این کلک های پوستی شوند.
شاید باورش برایتان سخت باشد که بدانید هنوز در گوشه ای از کشورمان عده ای هستند که برای حمل ونقل بار و مسافران از ابتدایی ترین کلک ها استفاده می کنند؛ کلک هایی که از چوب هم ساخته نشده اند، بلکه با ابتکار جالب اهالی روستای گزستان چهارمحال و بختکمک این قایق های عجیب وغریب و دست ساز با پوست باد شده گوسفندان یا میش ساخته می شوند.
همه چیز به گذشته های دور بازمی شود؛ روزگاری که اهالی روستای گزستان چهارمحال و بختکمک به قدری رفت وآمدشان به شهر سخت بود که دست به ابداع تازه ای زدند. شاید میان همه روستاها، روستای گزستان- از آنجا که در اطراف رودخانه عمیق و پر خروش کارون واقع شده بود- ابداع کننده این قایق پوستی یا به قول اهالی همان کلک است.
به هر حال روستاییانی که در اطراف رودخانه ساکن بودند برای رفتن به روستاهای آن طرف رودخانه، خرید و فروش یا سر زدن به دوستان و آشنایانشان نیاز داشتند که از این رودخانه عمیق که در بیشتر فصل ها- مخصوصا زمستان ها- عمق آبش بیشتر می شد، عبور کنند.
مسافران تا رسیدن به آن طرف رودخانه لحظات پراسترسی را تحمل می کنند. عمق رودخانه در بعضی از قسمت ها به 10 متر هم می رسد
این بود که کلک های پوستی به وجود آمدند و نیاز اهالی اطراف رودخانه را تا حدی برطرف کردند. گرچه همیشه احتمال غرق شدن وجود داشت اما روستاییان چاره ای جز این کار نداشتند. حالا با گذشت سال ها هنوز عده انگشت شماری در روستا هستند که برای امرار معاش با کلک های کم هزینه پوستی شان عشایر و دیگر افراد و حتی حیوانات را از این طرف رودخانه به آن طرف می برند.
کلک های پوستی
آب با شدت در جریان است. عده ای با لباس های محلی در گوشه رودخانه ایستاده اند و با ترسی که می شود در چشم هایشان خواند، انتظار می کشند تا سوار کلک های پوستی بشوند و عرض رودخانه را پشت سر بگذرانند. دل توی دلشان نیست. با اینکه بار اولی نیست که سوار این کلک ها می شوند اما هنوز ترس از غرق شدگی در ذهنشان هست. با این حال خودشان را سپرده اند به مرد باتجربه ای که سال هاست این کار را می کند.
کلک ران که مردی مسن است، با سرعت عمل به افراد کمک می کند تا در کلکش بنشینند. معمولا سعی می کند با چهار نفر، عرض رودخانه را طی کند. بیشتر از این تعداد امکان دارد قایق چپ شود و خسارت جبران ناپذیری رخ بدهد؛ چراکه در این مدتی که کلک سواری کرده و از این راه امرار معاش کرده، بارها برایش پیش آمده که قایق چپ شده و مسافرانش در آب برای زنده ماندن تقلا کرده اند.
هنوز هم که هنوز است از خاطرش نمی رود که چطور به کمک آنها می رفت و با سلام و صلوات آنها را نیمه جان و وحشت زده از آب بیرون می کشید. حالا محمدعلی اسدی با 50 سال سن، کوله باری از تجربه را به همراه دارد. او درباره کارش می گوید: من 35 سال است که این کار را انجام می دهم و با همین کلک هایی که خودم می سازم از این طرف رودخانه به آن طرف مسافر می برم.
مردکلک را ن و پسرش در حال باد کردن و محکم کردن پوست های گوسفندان،قبل از رفتن به دل رودخانه خروشان باید از محکم بودن و پر باد بودن پوست ها مطمئن شد
آقا محمدعلی با لهجه شیرینی که دارد، درباره ساخت این قایق ها برایمان این طور توضیح می دهد: وقتی گوشت گوسفند را از پوستش قلفتی کندیم، پوست را تمیز می کنیم. بعد شروع می کنیم قسمت هایی از پوست را که برای درآوردن گوشت گوسفند چاقو زده ایم، با نخ و سوزن می دوزیم.
این کار شاید یکی از مهم ترین قسمت هایی باشد که کلک سوارها وقت و دقت بیشتری روی آن می گذارند؛ چراکه پوست گوسفند باید طوری روی هم قرار بگیرد و دوخته شود که نه هوا از آن خارج بشود و نه آب رودخانه داخل پوست شود؛ ما با نخ های گونی که جنس محکمی دارند و با سوزن های بزرگ این کار را انجام می دهیم. بعد از تمام شدن این کار برای اینکه پوست بو نگیرد و خراب نشود، داخل آن چند مشت نمک می پاشیم تا همه پوست نمک پوش بشود.
مرحله بعدی نوبت می رسد به گره زدن قسمت هایی از پوست که روزی دست و پاهای گوسفند یا میش را پوشانده بودند. محمدعلی و همکارانش جای دست و پاهای گوسفند روی پوست را محکم گره می زنند و در آخر کار شروع می کنند به باد کردن پوست.
دست و پا به جای پارو
باد کردن پوست برایمان کاری ندارد. شاید کمتر از یک دقیقه پوست را با دمیدن در آن پر از باد می کنیم و پوست حیوان پف می کند، بعد سر آن را محکم می بندیم. 10 پوست برای ساخت این قایق استفاده می شوند. البته یک پوست هم در انتهای کلک بسته می شود که حکم صندلی راننده قایق را دارد؛ ما قایق را با چهارچوب می سازیم.
چوب ها به شکل مربع در اطراف پوست هایی که با بند به هم متصل شده اند، قرار می گیرند و با بندی ضخیم تر به پوست ها گره می خورند. سازندگان کلک برای اطمینان بیشتر از استحکام کار، دو چوب دیگر را به صورت ضربدری روی پوست ها قرار می دهند و با طناب به گوشه های کلک چفت می کنند. صندلی راننده کلک هم که در انتهای قایق به آن وصل می شود.
شاید جالب باشد بدانید که راننده این شناور روی این پوست ها نمی نشیند. او روی سینه روی پوست می خوابد و به کمک حرکت دست ها و پاهایش در آب رودخانه، هدایت کلک را بر عهده می گیرد. حالا فکر کنید مسافران با چه دل و جراتی سوار بر این کلک ها می شوند تا به آن سوی رودخانه برسند.
مرد کلک ران، روی پوست مخصوص خود دراز کشیده و پا می زند. او از هر مسافر بسته به بار ش چیزی حدود 5 تا 10 هزار تومان می گیرد
کلک ران ها
به طور حتم در روستاهای بکر و دست نخوره که هنوز امکانات شهری در آن راه نیافته، دیده اید زنان و مردانی که در مشک هایی که با پوست گوسفندان ساخته اند شیر می زنند و کره می گیرند. حالا تصور کنید به جای شیر و ماست و کره، این پوسته نازک را با باد پر بکنند و از آن به عنوان قایق استفاده کنند.
رئیس وقت شورای روستای گزستان که پدربزرگانش در گذشته کارشان همین بوده در این باره می گوید: در سال های گذشته کلک ران ها تعدادشان به 15-10 نفر می رسید اما در حال حاضر تنها چهار- پنج نفر هستند که هنوز از این راه امرار معاش می کنند.
به گفته رئیس شوراکمک روستا، این پوست ها را یا به صورت آماده از دامداری ها تهیه می کنند یا زمانی که اهالی و دامداران روستا گوسفندی را قربانی می کنند پوستش را به کلک ران ها می دهند تا از آن کلک درست کنند. این پوست ها به طور کلی هر یکی دو ماه عوض می شوند و زودتر از این موعد زمانی تعویض می شوند که در حین گذر از رودخانه با سنگ تیزی برخورد کرده و قسمتی از پوست ها سوراخ شده باشد.
در این حالت کلک ران پوست آسیب دیده را از مابقی پوست های باد شده جدا می کند و به جای آن پوست باد شده تازه ای می گذارد؛ عمق رودخانه کارون در فصل های بارندگی و سرما به 10متر می رسد و احتمال غرق شدگی هم در این مسیر زیاد است.
بیشترین مشتریان این کلک ها عشایر هستند. افرادی که به ییلاق و قشلاق می روند. عشایر زمانی که می خواهند از این قایق ها برای عبور از رودخانه استفاده کنند، در دلشان دعا می کنند که حادثه ای برایشان در میانه رودخانه پیش نیاید؛ چراکه زندگی آنها یک چادر است با امکانات اولیه برای گذراندن روزگار؛ خیلی اتفاق افتاده که قایق ها چپ کرده اند و وسایل عشایر و چادر آنها را آب برده است. این بدترین اتفاق برای عشایرهاست. آن هم زمانی که قصد دارند از یک طرف رودخانه به طرف دیگر بروند و از این قایق ها خیلی ها استفاده می کنند؛ مرد، زن، بچه و حتی برای انتقال حیوانات.
حتی حیوانات و بیشتر چهارپاها مثل قاطر و اسب و گوسفند هم با این کلک ها جابه جا می شوند؛ البته تصور نکنید که اسب یا قاطر روی این قایق ها مثل دیگر مسافران می نشینند یا می ایستند. قایقران درحالی که روی کلک نشسته، افسار اسب و قاطر را که داخل آب هستند محکم می چسبد و به طرف بالا می گیرد؛ طوری که سر آنها داخل آب نشود و در نهایت آنها را که مثل موش آب کشیده شده اند، به آن طرف رودخانه می رساند.
خطر غرق شدگی
آقا محمدعلی که سال ها در این کار است، دیگر به همه فوت وفن های قایق سواری با کلک و جابه جایی مسافران آشناست. او برای جابه جایی هرکس و هرچیزی یک قیمت دارد اما در کل 5 تا 10 هزار تومان مبلغی است که او برای جابه جایی ها می گیرد. او نمی تواند از قایق های چوبی یا موتوری استفاده کند؛ اولا که خرج و دخلم به خرید این قایق ها نمی رسد و دوم اینکه اگر قسمتی از آنها خراب شود باید هزینه زیادی پرداخت کرد.
حتی گاهی اوقات برای خرید قطعات آنها باید به شهر بروم که این کار هزینه را دوچندان می کند. به همین علت هنوز با همین کلک ها کار می کنم. آقا محمدعلی خودش بارها در رودخانه با خطر روبه رو شده اما به قول خودش شانس با او همراه بوده که هر بار جان سالم به در برده. او حتی خیلی از مواقع مجبور بوده در طول این سال ها برای نجات مسافران یا اموالشان تن به آب رودخانه پرخروش کارون بزند؛ تا به امروز یک بار هم مسافرانم شکر خدا غرق نشده اند، اما برای همکارانم از این اتفاق ها افتاده و از آنجا که ما با هم کار می کنیم، به سرعت به کمک یکدیگر می رویم.
انسان ها تنها مسافران این کلک های پوستی نیستند. روستاییان دام هایشان را هم به کمک این پوست های باد شده از رودخانه عبور می دهند
مثلا یک بار دو پیرمرد و دو دانش آموز که سوار کلک شده بودند، در میانه راه تعادلشان را از دست دادند و قایق طوری چپ شد که آنها زیر پوست ها قرار گرفتند اما خطر از بیخ گوش آنها گذشت؛ چراکه اهالی آنها را صدمتر پایین تر از محل حادثه از آب گرفتند.
رودخانه ای بدون پل
خاطرات غرق شدگی یکی از عادی ترین اتفاقات این حمل و نقل سنتی است. یک بار عده ای از مردان روستا قصد داشتند که به آن طرف رودخانه بروند. ازقضا شنایشان هم تعریفی نداشت و برخورد کلک در میانه مسیر با چند قطعه سنگ بزرگ باعث شد که همه چیز دست به دست هم بدهد تا مردان جوان روستایی دچار حادثه بشوند؛ آن روز آب خیلی زیاد بود. ما تصور می کردیم که الان است آنها جانشان را از دست بدهند اما من و یکی دو نفر از همکارانم و نیز صاحب خود کلک به سرعت در آب رودخانه شیرجه زدیم، برای نجات جان آن چند مرد.
وقتی محمدعلی به یکی دو نفر از آنها رسید، به هر زحمتی که بود آنها را کشان کشان درحالی که آب خروشان رودخانه را با دستانش پس می زد، به کنار رودخانه و ساحل رساند؛ آن روز مسافران خیلی خوش شانس بودند که غرق نشدند؛ چراکه شنا کردن هم بلد نبودند.
به هر حال کسانی که سوار این کلک های پوستی می شوند، پیه غرق شدن را هم به تنشان می مالند اما چاره ای دیگری برایشان وجود ندارد. چراکه هیچ پل یا امکانات دیگری برای عبور آنها از عرض رودخانه وجود ندارد. گرچه تلفات این قایق سواری پراسترس در طول این سال ها بیشتر حیوانات زبان بسته و از دست دادن اموال بوده اما به هر حال انسان های زیادی هم بوده اند که در معرض غرق شدگی قرار گرفته اند؛ اما خدا هوایشان را داشته که جان سالم به در برده اند.
منبع: همشهری آنلاین